هرکه عیب های نهانی را بکاود، خداوند از دوستی دل ها محرومش کند . [امام علی علیه السلام]
حافظ
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» نکبه هبی عرغانی

نکته‏هاى عرفانى

نکته‏هاى اخلاقى و معنوى حاضر حاصل تجارب عملى و دستورات عرفانى مرحوم آیة‏الله
کشمیرى‏است که براى آشنایى با آرا و تقریرات عرفانى و روش معرفتى ایشان آن را
مى‏آوریم. در عین حال بایدتوجه داشت که عمل کردن بدین نکات بدون دستور و راهنمایى
استاد و نظارت معنوى بهره مطلوب رانخواهد داشت و ممکن است‏سبب زیان‏هاى قلبى و روحى
بسیارى شود.

1) قرائت ذکر یونسیه (1) در سجده و ادامه آن تا یکسال با بحث تجرد
روح از جسم، اتصال به ارواح وباز شدن چشم برزخى مى‏شود، گاهى براى مرحوم حداد سه
روز تجرد برزخى روى مى‏داد.

2) قرائت‏سوره انا فتحنا لک فتحا مبینا براى رفع حجاب‏ها بسیار خوب است.

3) ادعیه و اذکار ماثوره همه خوبند و لکن در دعاها از دعاى یستشیر در صبح و شب و
در اذکار از ذکریا حى و یا قیوم استفاده بیشترى برده‏ام.

4) تلاوت 400 مرتبه آیه نور (2) در حرم امام رضاعلیه السلام به نیت
هدیه به امام‏علیه السلام بسیار مؤثر است.

5) قرائت‏یک حمد و یازده سوره توحید و هدیه آن براى ارواح مؤمنین بسیار مؤثر
است.

6) در زمان هجوم گرفتارى‏ها و مشکلات قرائت‏سوره و یا ذکرى به نیت هدیه به امام
جواد حضرت‏محمدتقى‏علیه السلام مؤثر و مجرب است.

7) اثر دعاها و یا اذکار زمانى ظاهر مى‏شود که یک حول (یکسال) کامل از استمرار
آن بگذرد.

8) استاد ما آقاى قاضى مى‏فرمود: با تخلیه (ترک صفات رذیله و اخلاق نفسانى)،
تحلیه و تجلیه هم‏بدنبالش ظاهر خواهد شد.

9) بهترین حالت‏براى سالک حالت‏سجده است، با اذکارى همچون ذکر یونسیه و یا ذکر
امام‏کاظم‏علیه السلام: «فلیحسن العفو من عندک‏» که هیچ عملى همچون سجده سالک براى
شیطان سخت و ناراحت‏کننده نیست.

10) مداومت‏بر قرائت‏سوره توحید باعث ازدیاد یقین مى‏شود.

11) براى حدیث نفس ذکر تهلیل بسیار مؤثر است.

12) «مکاشفه‏» فرد ادنى از مشاهدات سالک است و زمانش نیز کوتاه ولى «معاینه‏»
فرد اکمل آن ومدت زمانش نیز طولانى است و در این حالت‏سالک در واقع خود مشاهد را
مى‏بیند.

13) با انجام و مداومت عمل «مراقبه‏» نفى خواطر صورت مى‏گیرد.

14) در میان ادعیه وارده قرائت ادعیه احتجاب: «یا من احتجب بشعاع نوره عن نواظر
خلقه...» براى‏نورانیت قلب مؤثر و مجرب است.

15) حالت‏خلسه «جذبه و بیخودى‏» براى سالک خوب است، چنانکه آقاى قاضى هم
داراى‏خلسه‏هاى طولانى بودند، در خلسه بهتر است‏سالک نشسته و با چشمان بسته افکارش
را از همه چیزدور و به حق تعالى مرتبط کرده و از هر نوع تعینى دور کند.

16) مفاهیمى چون عرش، کرسى، قلم، لوح و... همه یک چیزند لکن در هر مرحله از ظهور
و جلوه‏قدرت و علم، اسم مخصوصى به خود مى‏گیرند همانند نفس، روح، قلب و دل که همه
مراتب عالى ودانى یک حقیقت واحدند.

17) قرائت 21 مرتبه آیة‏الکرسى در روز براى تقویت‏حافظه بسیار مؤثر است و مراد
از آیة‏الکرسى سه‏آیه از سوره بقره است نه تنها یک آیه که برخى مى‏گویند.

18) از آقاى مرحوم حداد سؤال کردم: چرا ذکر یونسیه تا کلمه «کنت من الظالمین‏»
است و تا آخر آیه‏ادامه ندارد؟ وى در جواب فرمود: «این قسمت از آیه وظیفه عبد است
که به ظلم بر نفس خویش اعتراف‏کند، بقیه‏اش که نجات مؤمن از هم و غم است‏به خداوند
مربوط مى‏شود.

19) یک‏بار از مرحوم آقاى قاضى درخواست کیمیا و راهنمایى رسیدن بدان را کردم
ایشان فرمود: این‏ذکر را بسیار بگو «اللهم اغننى بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن
سواک‏» که این خود کیمیا است.

سرانجام عارف سترگ، فقیه گرانمایه و دانشور اخلاقى آیة الحق و العرفان حاج سید
عبدالکریم‏رضوى کشمیرى طاب ثراه در روز چهارشنبه بیستم ذیحجة الحرام 1419 ق - هجدهم
فروردین 1378ش - بر اثر عارضه سکته مغزى روى در نقاب خاک کشید و روح ملکوتیش بسوى
دیار محبوب پرواز کرد.پیکر مطهرش پس از تشییع باشکوه و اقامه نماز توسط آیة‏الله
العظمى حاج شیخ محمدتقى بهجت فومنى‏غروى در مسجد شهید مطهرى حرم مطهر حضرت
معصومه‏علیها السلام بخاک سپرده شد، قدس الله نفسه و طیب الله‏رمسه.

پى‏نوشتها:

1) ذکر یونسیه آیه شریفه: «لا اله الا انت‏سبحانک انى کنت من الظالمین‏».

2) آیه نور: «الله نور السموات والارض مثل نوره کمشکوة...».

http://www.hawzah.net/Per/Magazine/PH/025/ph02510.asp



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بیژن اشادمان ( جمعه 87/12/23 :: ساعت 1:30 عصر )
»» توسلات به امام مهدی (عج)

 

در این قسمت داستان توسل و استغاثه دوستداران امام زمان(عج)، نقل شده است.


1. توسل و قضا و قدر الهی
2. عنایت حضرت به طلاب
3. عریضه نویسی به حضرت حجت(عج)
 

 

 

 

1. توسل و قضا و قدر الهی

جناب آقا میرزا عبدالرزاق حائری می نویسد:
« همسر مرحومه ام، از ماه مبارک رمضان سال 1362 قمری، در همدان مریض شد و مرض او منجر به امراض دیگر گردید.
برای معالجه به تمامی اطباء و دکترهای درجه یک ایرانی و خارجی و متخصصین مراجعه کردیم و از داروهای مختلف که معمولاً با قیمتهای گزاف تهیه می شد، استفاده نمودیم.
در مدت مرض و معالجه با آن داروها که تقریباً هفت ماه طول کشید، معمولاً معالجه با دعاهای مجرب و ختومات معتبر و انواع توسلات و استشفاء به تربت امام حسین علیه السلام و حتی به تربت قبر مطهر که از طریق مخصوصی به دست آمده بود، نیز همراه بود.
از جمله آنها که مخصوصاً با حال تضرع و توجه و گریه انجام می شد، توسل به حضرت ولی عصر روحی فداه بود. به ایشان عریضه ای نوشتم و دو رکعت نماز خوانده و زیارت "سلام الله الکامل التام ..." ( این استغاثه در مفاتیح الجنان بطور کامل ذکر شده است. ) را در روز جمعه انجام دادم، اما با همه این احوال، مرض و درد آن مرحومه شب و روز شدیدتر می شد به طوری که در اواخر از شدت درد، در سختی زیاد و فریادزدن بود و هر غذایی حتی نصف استکان آب جوجه را استفراغ می کرد و دیگر راضی به مرگ خود شده بود و مکرر التماس می کرد، شکم مرا پاره کنید من که هر ساعت با این درد جان می دهم.

 بالاخره یا خوب می شوم با می میرم و لااقل از درد آسوده می شوم؛ چون شکم، ورم فوق العاده ای داشت و حتی بستگان و دوستان هم به آنچه خودش می گفت راضی شده بودند. حال من هم طوری بود که آنها رقت می کردند.
بالاخره کار به جایی رسید که از حضرت حجت ارواحنا فداه گله مند شدم و حتی به خاطر توسل یکی از دوستان در همان ایام به آن حضرت و اثر دیدن فوری او، از ایشان قهر کردم و گله ام این بود که یا حجت الله اگر مرض حتمی و شفایش امکان پذیر نیست، یک طوری به من بفهمانید. شما به این روسیاه اعتنای سگ هم نمی فرمایید، والا مطلب را می فهماندید.

در شدت مرض و درد، شب چهارشنبه یازدهم ربیع الثانی، مریض از دنیا رفت.
من در آن وقت نتوانستم کنار او باشم؛ ولی بعضی از زنهای مورد اعتماد گفتند:
خودش در حالی که قبلاً زبان او از تکلم بسته شده بود، زبان باز کرد و شهادتین گفت و عرضه داشت:
ای کننده در خیبر، به فریادم برس و جان را تسلیم کرد.

 من حتی از کثرت اندوه نتوانستم به غسالخانه بروم. بالاخره اینها گذشت. روز ختم فاتحه آن مرحومه در مسجدی (مسجد محله حاجی) که نماز می خوانم، سید بزرگواری از شاگردان و مخصوصین خودم، به نام آقا میرعظیم، در مجلس گفتند: دیشب، شب پنج شنبه دوازدهم ربیع الثانی، حضرت حجت عصر علیه السلام را در خواب دیدم و به حضورشان شرفیاب شدم.

حضرت این لفظ را بدون کم و زیاد، فرمودند:
« برویم تسلیت میرزا عبدالرزاق. »
و بعد هم چیزهایی مرحمت نمودند که مربوط به این موضوع نیست.

وقتی که این سید جلیل خواب را برای من نقل کرد، بی اختیار و به سختی به سر خود زدم و از جسارتی که عرض کرده بودم (گله کردن از حضرت)، خیلی خجالت کشیدم. من چه قابلیتی دارم که آن حضرت به تسلیت این سگ روسیاه خود بیایند.

به هر حال اثر تسلیت حضرت به خوبی ظاهر گشت و اندوهم که فوق طاعت بود، نسبتاً کم و آرام شد و به نظرم رسید که با این فرمایش، هم جواب عریضه ام را داده اند و بنده روسیاه خود را از گله و قهر بیرون آوردند و هم به من فهماندند که مقدرات حتمی، قابل تغییر نیست و هم بر یقینم افزودند. »

2. عنایت حضرت به طلاب

آیت الله علی پناه اشتهاردی که از اساتید بنام حوزه علمیه قم می باشند، در رابطه با حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) این دو قضیه را در شب آخر ماه صفر سال 1409 هجری قمری نقل فرمودند یکی از آنها مربوط به قبل از آمدن ایشان به قم و دیگری بعد از ورود به قم است.

ماجرای اول :
« قبل از آمدن به قم در اشتهارد تا مطوّل (از کتب حوزوی) خوانده بودم و خیلی مایل بودم که به حوزه علمیه قم بیایم.
 ولی ممکن نمی شد و خصوصاً از نظر امور مادی در مضیقه بودیم. کثرت علاقه به حدی بود که من قبل از طلوع صبح به مسجد چهار محله می رفتم و مخصوصاً توسل به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) پیدا می کردم و گریه و ناله داشتم و می خواستم تا اسباب رفتنم به قم فراهم شود.
نام حضرت را می بردم و اشک می ریختم. تا آنکه شبی در عالم رؤیا خواب دیدم من را با این شعر امر به رفتن به قم فرمودند و وقتی بیدار شدم دیدم شعر در یادم مانده و آن این بود:

تا خود نروی به پای خود در ره دوست
تا جان نکنی فدای خاک ره دوست

از این خواب فهمیدم که ماندن فایده ندارد و باید خود برای رفتن به قم تصمیم بگیرم. چون در آنجا مکتبی بود که درس می گفتم و مخارج ما را تأمین می کرد، همان روز آمدم خداحافظی کردم و آماده شدم که رهسپار قم گردم.
هر چند التماس کردند که اگر حاجتی داری حاجتت را برآورده کنیم و بمانید. گفتم: نه، من برای ادامه تحصیل باید به قم بروم. و بحمدالله موفق شدم و سال 1320 شمسی به قم آمدم ».

ماجرای دوم  :
« اما آنچه را بعد از ورود به قم از ناحیه حضرت می دانم این بود که همان سالهای اول که به قم آمدم رساله عروة الوثقی چهار حاشیه ای تازه از چاپ خارج شده بود به حواشی آیات عظام: بروجردی، قمی و اصفهانی. من خیلی مایل بودم آن را بخرم و مباحثه فقهی داشته باشم. پیش کتابفروشی رفتم گفت: سه تومان است.

من فقط سی شاهی بیشتر نداشتم التماس کردم تخفیف بدهد؛ گفت: جای چانه ندارد و بعد ده شاهی آن را کم کرد. دیدم قدرت مالی برای خرید آن ندارم مأیوسانه برگشتم و توسل به حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) پیدا کردم و اینکه من محتاج این کتابم و باید وسیله اش را جور کنید.
سابق در مدرسه فیضیه لوله کشی نبود و برای توالت ها آفتابه می بردند. من درب حجره بودم یک وقت دیدم شخصی آمد و گفت: اجازه هست از آفتابه شما استفاده کنم؟ گفتم: مانعی ندارد. آفتابه را برد و برگشت دیدم چیزی گذاشت و رفت.
 وقتی آمدم دیدم سه تومان گذاشته و رفته. من خیلی تعجب کردم، زیرا به فرض که می خواست پول بدهد یک قران بود.
لکن این سه تومان است؛ فهمیدم که چون توسل به حضرت حجت پیدا کردم حضرت برای خرید کتاب حواله کرده اند بلافاصله کتاب را خریدم و بعد هم موفق به جمع آوری مدارک عروه و ... شدم. »


 


3. عریضه نویسی به حضرت حجت(عج)

حجت الاسلام سید کاظم قزوینی که از علما و نویسندگان والامقامند در رابطه با حضرت حجت(عج) دو داستان ذیل را بیان فرمودند:

ماجرای اول :
« در سنه 1392 قمری در کربلا امور شهریه طلاب از طرف یکی از آقایان به اینجانب واگذار شده بود.
شب اول ماه که مصادف با شب جمعه بود پولی برای شهریه طلاب موجود نبود و احتیاج به نزدیک هزار دینار داشتم. فکر کردم از چه کسی قرض کنم؟
 چون به هر کس می گفتم، پشتوانه ای را که لازم بود ارائه دهم نبود. عریضه ای به خدمت حضرت ولی عصر(سلام الله علیه) به این مضمون نوشتم:
« اگر داستان آیت الله العظمی مرحوم سید مهدی بحرالعلوم در مکه صحت دارد، این پول را حواله کنید. »
و عریضه را شب در ضریح مقدس ابا عبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ انداختم.

صبح بین الطلوعین بود که شخصی از تجار بغداد به منزل آمد و بعد از صبحانه مبلغ هزار دینار عراقی داد. حالتی مخصوص به من دست داد و خطاب به حضرت صاحب عرض کردم:
« آقا نگذاشتید آفتاب طلوع کند. »


ماجرای دوم  :
« شخصی است به نام سید قاسم جمعه در شهر سیدنی استرالیا فرزند مریضی در بیمارستان داشت، سراسیمه نزد من آمد و گفت:
« دکتر گفته فرزندت در خطر است، چه کار کنم؟»

من گفتم :
« برای صاحب الامر(علیه السلام) عریضه ای بنویس و در آب بینداز.»
گفت:
« چگونه بنویسم. »
گفتم:
« فرض کن آقا تشریف آورده اند در استرالیا و تو اظهار حاجت نزد حضرتش می نمایی. »
بعد از چند ساعت عریضه اش را آورد حضرت را قسمهایی داده بود از جمله نوشته بود:
« شما را قسم می دهم به لباسهای عمه ات زینب (سلام الله علیها) . »

ساعت 11/5 شب عریضه را در آب انداخت، صبح فردا ساعت 8 از بیمارستان تلفن زدند که فرزندت حالش خوب و دفع خطر شده است. و امسال که سال 1411 قمری است و پنج سال از این قضیه می گذرد آن فرزند سالم و سرحال است. »


www.salehin.com

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بیژن اشادمان ( جمعه 87/12/23 :: ساعت 1:26 عصر )
»» امام حسین و مولوی

امام حسین(ع) از نظر مولوی:

حماسه معراج خونین عاشقانه سالا ر شهیدان حضرت ابی عبدالله امام حسین علیه السلام سلاله پاک رسول اکرم خاتم النبیین حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه در آثار مولانا در سیاق ((context  و چهار چوب (framework) توحید و "سیر محبی" بسوی توحید ربوبی معنی و مفهوم پیدا میکند. حضرت حق جل جلاله رب حسین است و"سلطان عشق خونین" مربوب حضرت محبوب است.

مثنوی مولانا کتاب "توحید" است و سیر عاشقانه بسوی حضرت هوالاول والاخر و الظاهر و الباطن.(3-حدید). و کتاب دیوان کبیر کلیات شمس تبریزی مولانا "عشق نامه" اوست. "یا انیس من لا انیس له"." یا من لا یرغب الیه"." یا خیر المرغوبین" (دعای جوشن کبیر). مولانا در این دو کار بزرگ خود به حماسه امام حسین (ع) از منظر عرفانی پرداخنه است. در این وجیزه به روایت مولانا از امام حسین (ع) در چهار غزل کلیات شمس و یک حکایت از مثنوی پرداخته میشود.

کلید واژه های فهم مقام منیع وبی نظیر سیدالشهد حضرت امام حسین علیه السلام در مثنوی و دیوان شمس عبارتند از: عشق- عاشقی- شهید-شهادت- فدائی- بلا- مرگ- پارسا-  فنا- بقا- خسرو دین- -خسروغیب- وصل- دوست – پیشتازان و طلایه دار سلوک - زندان- عاشورا- کربلا- یزید/فراق- شمر- عزا- تقابل کارکترها و صفات و خصایل.

در آثار مولانا عموما شهید و حسین متراذف یکدیگرند. و حتی میتوان گفت که واژه گکگون شهید و مقام عظمای شهادت به اصطلاح فنی انصراف دارد بر شخصیت جامع و یگانه امام حسین که انسان کامل است.
 
از نگاه مولانا حضرت سید الشهدا(ع) از سوز شوق دل الهیش هر لحظه طلب استعلای وجودی مینماید و حضرت محبوب آواز قبول وصال سر میدهد. "دل" فی حد ذاته عرش پروردگار است و او نیز همچون حسین در پی سفر و معراج به مبداء اعلی است. در غزل 230 کلیات شمس امام حسین (ع) سنگ محک ومعیار است که دل که جاگاهی است رفیع و همه اعمال و احوال و مقامات و وجودی آدمی به آن بستگی دارد به حسین تشبیه میشود نه آنکه حسین به دل تشبیه شود. از نظر عرفا در نظام هستی "خلاصه موجودات آدمی است و خلاصه آدمی "دل" است."(نک:شیخ صفی الدین اردبیلی-صفوه الصفا-ص443) فقط بیت دوم غزل مذکور کافی است برای بیان نهایت سر سپردگی و شیفتگی مولانا به امام حسین (ع). فتامل یا اولی الابصار. در مقابل چنین مرتبه متعالی وجودی یزید است که سمبل کامل جدایی و فراق ودوری از حضرت حق جل وجلاله است. شهیدان قافله کربلا سمبل اعلای شهیدان تاریخ اند که مقامات سلوک خونین عاشقانه خود را در دشت پر بلای امتحان خونین الهی در کربلا سرافرازانه طی کرده اند. آنها به ظاهر مرده اند اما فی الواقع آنها به حیات اعلای طیبه در عالم غیب که برتر است از عالم ظاهر استعلا یافته اند .مولانا در اینجا شهیدان کربلا را نمونه متعالی آیه شریفه قرآن در باب شهداء بر میشمارد. " و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون".(169- آل عمران).  کاروان شریف اسرای کربلا از نظر دشمن که محجوب و بعید است از سلطان وجود اسیرند اما بر خلاف این کوردلان آنها "شاه مقام قرب دوست" اند.مقامی که بین آنها و حضرت محبوب هیچ رادع و مانعی نیست.
از نظر عرفا بهشت دو نوع است : عام و خاص.بهشت عام بهشت اکل و شرب و مناکحه است که از برای بندگان عام است. اما بهشت خاص مقام لقا و وصال و مشاهده حضرت حق تعالی است که که بهشت بند گان خاص است.(شیخ صفی الدین اردبیلی- صفوه الصفا- ص 437-438). مولانا  امام حسین و شهیدان کربلا را مقیمان بهشت وصال حضرت دوست که یهشت بندگان خاص است معرفی میکند. که قفس دنیا را شکسته اند و پرواز ابدی کرده اند به کوی دوست. توانگر شکوفه وصال سید الشهداء شهره آفاق گشسته است واو خورشید فروزان و به ثمر نشسته محفل واصلان محبوب است. امام حسین (ع) به این مقام منیع واصل شده است چون ریشه درخت وجود مبارکش توانگر شده است از ذات اقدس الهی.


ز سوز شوق دل همی زند عللا    که بوک در رسدش از جناب وصل صلا
دلست همچو حسین و فراق همچو یزید    شهید گشته دو صد ره به دشت کرب وبلا
شهید گشته بظاهر حیات گشته به غیب    اسیر در نظر خصم و خسروی بخلا
میان جنت و فردوس وصل دوست مقیم    رهیده از تک زندان جوع و رخص و غلا
اگر نه بیخ درختش درون غیب ملیست    چرا شکوفه وصلش شکفته است ملا
خموش باش و ز سوی ضمیر ناطق باش    که نفس ناطق کلی بگویدت افلا
کلیات شمس تبریزی: غزل 230


در غزل 2102 کلیات شمس مولوی اشاره کوتاه اما پر مغز مینماید می نماید به اصل منیع "فنا در توحید فعل" و می گوید رمز نبودن فرق ماندن و رفتن برای حسین  آن است   که او چون  به مقام فنای توحید فعل رسیده است.اراده و فعلش مستهلک در توحید است. او تسلیم اراده و تدبیر الهی است. ) نک: صفوی- سید سلمان- تهران- 1386).

حسین و شهدا  با دوری جستن از آرزوها و امیال نفسانی با ساحت عشق آشنا شدند. او فدایی معشوق است و خون خود را در این معاشقه بر آستانه محبوب می ریزد.چرا که برای او مسئله بودن یا نبودن نیست.بلکه مسئله فنای عاشقانه است.(نک: شکسپیر- هملت).حسین و عاشقان حسینی صفت در پی بلا و سختیها و مشکلا ت وجودی اند در مقابل عوام و واماندگان که فراری از تدبیر الهی اند.
مولانا در این غزل نیز با روش مطالعه مقارنه ای کوشش میکند فهم بهتری از حسین و عاشقان حسینی و "وامانگان" راه حماسی کربلا شان دهد.
 
چیست با عشق آشنا بودن     بجز از کام دل جدا بودن
خون شدن خون خود فرو خوردن    با سگان بر در وفا بودن
او فدائیست هیچ فرقی نیست    پیش او مرگ و نقل یا بودن
رو مسلمان سپر سلامت باش    جهد میکن به پارسا بودن
کین شهیدان ز مرگ نشکیبند    عاشقانند بر فنا بودن
از بلا و قضا گریزی تو    ترس ایشان ز بی بلا بودن
ششه می کیر و روز عاشورا    تو نتانی به کربلا بودن
کلیات: غزل 2102

اما طولانی ترین و مشهورترین غزل مولانا در باب عظمت وعلو مقام حسین و شهیدان کربلا غزل 2707 کلیات شمس است.مطلع غزل شهیدان الهی و بلا جویان "معاشقه کربلایی" است. و پایان آن به زیبایی ارجاع است به انسان کامل و خورشید موعود که شاهد است و ناظر و اصل اصل نزول انوار الهی است در عالم ممکنات .فتامل. در این غزل شهیدان و عاشقان مترادفند. شهیدان به مدد تجرد وجودی و "معرفت" که مقدمه عاشقی است و "بالهای عاشقی" از مرغان هوایی نیز بهتر پرواز در ساحت حضرت دوست میکنند. "یحبهم و یحبونه"(54-مائده). آنها شاهان عالم غیب اند و به مدد عشق بابهای عوالم پنهان را گشوده اند. یکی از رمزهای توفیق آنها در پرواز عاشقانه رهایی از "انواع خود" است. آنها ار آن حهت که فانی و باقی در "عقل عقل" شده اند در ناکجا آبادند.(نک- صفوی-سید- لندن-2007) از بیت پنجم غزل رابطه شهیدان واصل را با سالکان بیان میکند.رهایی شهیدان اثر وجودی در رهایی دیگر سالکان نهاده است.آنها با شکستن در زندان تو در توی طبیعت و نفس خود باب مخزن اسرار الهی را گشودهاند.اول نفی است و سپس اثبات."لا اله الا الله". "لا اله الا هو"(255 بقره)- "لا اله اله انت". شهیدان که واصل به محبوب شدهاند وحسین که سید وسالار آنهاست نوای فقیران و درویشان کوی دوست اند.
شهیدان حسینی مقیم دریای وجود بیکران حضرت واجب الوجوداند که این عالم تجلیات اسماء و صفات اویست.  هوالله الخالق الباری المصور له الاسماءالحسنی یسبح له ما فی السوات والارض و هوالعزیزالحکیم.(24-حشر) " الله لا اله الا هو". "لا اله الا انت".  که در روز الست آشنایش بودند."الست بربکم؟قالوا بلی". (173- اعراف) در بیت هشتم مولانا اشاره به یکی از اصول عرفان نظری میکند که می گوید انواع دنیاهای عالم ناسوت هیچ اندر هیچ است و تو خالی و گذرا و میراست. سپس مبتنی بر آن آدمیان را دعوت به عرفان عملی میکند. آنگاه گویی پیام امام حسین (ع) را میدهد که ای مدعیان اگر از قبیله ماییید و کربلایید. اهل صفا باش و دل را منور به نور خدا بگردان.
 
کجائید ای شهیدان خدائی    بلا جویان دشت کربلائی
کجائید ای سبک روحان عاشق    پرنده تر ز مرغان هوایی
کجائید ای شهان آسمانی     بدانسته فلک را در گشائی
کجائید ای ز جان و جا رهیده    کسی مر عقل را گوید کجائی
کجائید ای در زندان شکسته    بداده وامداران را رهایی
کجائید ای در مخزن گشاده    کجایید ای نوای بی نوایی
در آن بحرید کین عالم کف اوست    زمانی بیش دارید آشنایی
کف دریاست صورتهای عالم    ز کف بگذر اگر اهل صفایی
دلم کف کرد کین نقش سخن شد    بهل نقش و به دل رو گر ز مایی
برآ ای شمس تبریزی ز مشرق    که اصل اصل هر ضیایی

کلیات: غزل 2707
 

www.ghoniyeh.blogfa.com/



 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بیژن اشادمان ( جمعه 87/12/23 :: ساعت 1:18 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نکبه هبی عرغانی
توسلات به امام مهدی (عج)
امام حسین و مولوی

>> بازدید امروز: 2
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 5150
» درباره من

حافظ

» فهرست موضوعی یادداشت ها
امام حسین و مولوی . توسلات به امام مهدی (عج) . نکته های عرفانی .
» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان



» طراح قالب